میخواهم از بزرگ مردی برایتان بگویم که به معنی واقعی یک انسان و یک پیرو راستین امامش حضرت علی بود از بزرگ مردی که همیشه دوست داشت گمنام بماند وکارهایش فقط برای رضای خدا باشد❤

بزرگ مردی که با اخلاص گمنام بود و خدا او را به همه ماها شناساند. پهلوان مردی ک اسم کتابش از قران #سوره ی صافات گرفته شد او ابراهیم هادی همان بزرگ مردی است که تنها برای خدا کار میکرد و تمام رفتار و کردارش خالصانه برای خدا بود.

ابراهیم هادی همان کسی است که ورزشکار بود ولی نه برای شهرت و مقام بلکه برای اینکه بدنی رو پرورش بده که بتواند برای خدا کار کند تا مبادا موقع کار جسمش خسته شود،

او کسی است که پهلوون شناخته شد نه بخاطر قدرت بدنی و زور بازو بلکه بخاطر منش پهلوونی اش،بخاطر اینکه برای رضایت قلب یک مادر حاضر شد با جوانمردی تمام در برابر حریفی ک همه میدانستند در برابر او شکست خواهد خورد، ببازد.💪

 

او مردی است ک در میدان نبرد چون شیر و در برابر مردم فروتن و خاشع بود. او کسی است که از بچگی خودش دنبال تامین مخارج و کسب روزی حلال بود تا مبادا دست جلوی کسی دراز کند. او کسی است که بخاطر حیایی که داشت وقتی که فهمید چند دختر به دنبال او هستند و درمورد هیکلش صحبت میکنند،حاضر شد لباس هایی بپوشد که مبادا برای جنس مخالف جذابیتی داشته باشد .

او کسی است که مولا علی الگوی او بود که با اسیران مدارا میکرد و با اسیری ک در اسارت او بود بدرفتاری نمیکرد.

 

 او کسی است ک صدای اذانش دشمنانش را جذب خود وتسلیمش کرد و پا به پای او در جبهه حق، علیه بعثی ها جنگیدند و عاشقانه شهید شدند.

او همانی است ک امام زمان او را دوست خود خطاب میکند و فاطمه ی زهرا میگوید ابراهیم برایمان روضه بخوان.او همانی است ک مادرش بی بی دو عالم حضرت زهرا را عاشقانه دوست میداشت. او همان پرستوی سبک بالی بود که بعداز پنج روز محاصره در کانال کمیل با تعداد زیادی مجروح وشهید و بدون آب و غذایی جنگید. وسرانجام با شوقی بسیار به دیدار پروردگارش بال گشود.🕊️

 

🌺تولد: 1336/2/1🌺

🍂مفقود:1361/11/22🍂

محل شهادت:فکه - کانال کمیل

عملیات: والفجر مقدماتی

محل مزار یادبود: بهشت زهرا(س)🌷

قطعه ۲۶🌹

ردیف ۵۲🍀

شماره ۱🌱

زندگینامه ابراهیم در اول اردیبهشت سال 1336 در محله شهیدآیت الله سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. او چهارمین فرزند خانواده بشمار میرفت. با این حال پدرش، مشهدی محمد حسین، به اوعلاقه خاصی داشت. او نیز منزلت پدر خویش را به درستی شناخته بود. پدری که با شغل بقالی توانسته بود فرزندانش را به بهترین نحو تربیت نماید.

ابراهیم نوجوان بودکه طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ، زندگی را به پیش برد.

دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم خان زند. سال 1355 توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سالهای پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد.

حضور در هیئت جوانان وحدت اسامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود.

در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد. او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود.

پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش و پرورش منتقل شد.ابراهیم در آن دوران همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز و بوم مشغول شد.

او اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانان یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال وکشتی بی نظیربود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید و مردانه می ایستاد.

مردانگی او را می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز و گیلانغرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند.

در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه های گردان های کمیل و حنظله درکانالهای فکه مقاومت کردند. اماتسلیم نشدند. سرانجام در 22 بهمن سال 1361 بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگرکسی او را ندید.او همیشه از خدا می خواست گمنام بماند، چرا که گمنامی صفت یاران محبوب خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سال هاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.

 

 

 

 

🌺 معجزه اذان: 🌺

یکے از بچه ها دوید به طرفم و گفت :حاجے چند تا عراقے دستاشون رو بالا گرفتند و به طرف ما می آیند .🏳️🏳️

فورے گفتم:بچه ها مسلح بایستید، شاید این حقه باشد. لحظه اے بعد هجده عراقی که یکے از آنها یک افسر فرمانده بود تسلیم ما شدند.🏳️🙌

درجه دار را به سنگر بردم و او را بازجویی کردم . بعد از پرسیدن چند سوال ؛از من پرسید :موذن کجاست؟ اشک در چشمانش حلقه زد و با گلویی پر از بغض گفت:به ما می گفتند که شما آتش پرستید ، ما برای اسلام به ایران حمله می کنیم و با آنها می جنگیم .🥺

ما همه شیعه هستیم ام وقتی می دیدیم فرمانده هان عراقی مشروب می خورند و اهل نماز و عبادت نیستند در جنگیدن با شما خیلی تردید داشتیم .😞

ما امروز وقتی صدای موذن را شنیدم که در اذان خود نام امیرالمومنین را می گوید ،با خودم گفتم :نکند تو با برادرانت می جنگی ؟نکند کربلا تکرار شود ؟😔

من و کسانی که با من هم عقیده بودند تصمیم گرفتیم تسلیم شویم ،آن سربازی که به موذن شلیک کرده هم آمده است.😊

حال موذن خوب است ؟او زنده است؟

با هم به سنگری که ابراهیم آنجا بود رفتیم. آنها از ابراهیم معذرت خواهی کردند و دست آنرا بوسیدند و از او خواستند که آنها را حلال کند .😃💖

********* پنج سال بعد برای هماهنگی با بچه هاے لشکر بدر به مقر آنها رفته بودم. وقتے هماهنگی هاے لازم برای عملیات را انجام دادیم ،ناگهان از دور یکی از بچه های لشکر بدر را دیدم که به من خیره شده و به طرف من می آید .

وقتی من رسید سلام کرد .جواب سلام او را دادم .🤝 پرسید:شما در گیلان غرب نبودید ؟ با تعجب گفتم: بله !! گفت :من یکی از آن هجده اسیر عراقی هستم .همه ما هجده نفر در این گردان هستیم . با رزمنده هاے ایرانی به جبهه می رویم با رژیم بعث عراق می جنگیم .👊

باید برمی گشتم . از او خواستم اسم گردان و اسامی خودش و دوستانش را روی کاغذے بنویسد و به من بدهد .او وقتی که در حال نوشتن اسامی بود از من پرسید :نام آن موذن چه بود؟ گفتم: ابراهیم هادی .🥰

گفت: ما این مدت خیلی به دنبال مشخصات او بودیم و از فرماندهان خود خواستیم که این مرد خدایی را برای ما پیدا کنند . بغض گلویم را گرفت .گفتم :ان شا الله بهشت همدیگر را می بینید . وقتے این را شنید ناراحت شد و دیگر چیزی نگفت .

اسفند ماه 1365بعد از اتمام عملیات همه به مرخصی رفتیم . یک روز داخل وسایل کاغذے را که اسامے داخل آن بود را دیدم .

رفتم سراغ بچه ها . اسامی و نام گردان را به یکی از مسئول ها دادم .گفت:این گردان جلوی پاتک های سنگین عراق ایستاند و تلفات سنگینی دادن اما عقب نشینی نکردند و منحل شد. اسامے را نگاه کرد و گفت:همه این افراد از شهدا هستند . بغض گلویم را گرفت .

با خود گفتم :ابراهیم با یک اذان چه کرد؟! یک تپه آزاد شد ، یک عملیات پیروز شد، هجده نفر هم مثل حر از قعر جهنم به بهشت رفتند.

من شک ندارم ابراهیم می دانست کجا باید اذان بگوید،تا دل دشمن را به لرزه درآورد.و آن هایی را که هنوز ایمان در قلبشان باقی مانده هدایت کند!

🍀راوی حسین الله کرم؛همرزم شهید🍀

🌱برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم ۱🌱

 

 

🌹۳۸مین سالگرد شهادت #شهید ابراهیم هادی🕊