⚘شهید حسن بیژنی⚘ 

   نام پدر : حیدر 

 🍃 تاریخ تولد : ۱۳۴۱/۳/۱ 🍃

 🍂تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۴/۴ 🍂

محل تولد : روستای خیارزار دشستان🌴

 محل شهادت : جزیره مجنون

 آرامگاه : روستای خیارزار

 

💚زندگینامه💚

 شهید حسن بیژنی در سا ل ۱۳۴۱ در خانواده ای مذهبی در روستای «خیار زار» از توابع دشتستان پا به عرصه وجود گذاشت .🌱

 وی تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش به پایان رسانید و جهت ادامه تحصیل به شهر شبانکاره هجرت نمود 🚌

و دوران راهنمایی و دبیرستان را در آنجا با موفقیت پشت سر گذاشته و به اخذ دیپلم نایل آمد .👨‍🎓📜

شهید در دوران تحصیل 🎓📖📚📝علاوه بر درس به فعالیتهای مذهبی نیز توجه خاص داشت و در اکثر جلسات دینی شرکت می کرد.📿 🕋

پشتکار و استقامت وی در تمام جوانب زندگی و هنگام تحصیل مشهود و از نظر اخلاق و معنویات پایبند به اصول و احکام اسلامی بود .

 شهید بیژنی درمبارزات و راهپیمایی هایی که علیه رژیم ستم شاهی انجام می گرفت شرکت فعال داشت .با شروع جنگ تحمیلی این سردار ،برای شرکت در دفاع مقدس و پیوستن به صفوف مجاهدین فی سبیل الله سر از پا نمی شناخت.🙌

ایشان اولین بار در تاریخ ۱۱/ ۸/ ۱۳۶۰ راهی میادین نبرد گردید و در منطقه ی گیلان غرب به دفاع از حریم اسلام و قران پرداخت .

شهید بیژنی که همه ی وجودش در راستای لبیک به ندای مراد و مقتدایش خمینی کبیر متبلور بود، با شرکت در طرح «لبیک یا خمینی» در تاریخ ۴/ ۱/ ۱۳۶۱ به جبهه های شوش و عین خوش عزیمت و به یاری دلاورمردان ارتش اسلام شتافت .✌️🙌

وی در عملیات افتخار آفرین بیت المقدس شرکت و به عنوان فرمانده ی دسته در قسمت ولی عصر (عج) و غرب خرمشهر حماسه های جاودانه ای از خود به جای گذاشت .

در همین عملیات بود که وی از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله ی دشمن بعثی قرار گرفت .او که درس شهامت و آزادگی را از سرور آزادگان جهان ،حسین بن علی (ع) آموخته بود ،با همان بدن زخمی خود به همسنگرانش دستور پیش روی و ادامه نبرد می داد .ایشان با بدنی خونی از میان گل و لای منطقه خود ،را به سپاه می رساند .

وی پس از مدت ۴ ماه بستری بودن در بیمارستان پس از بهبودی به استخدام اداره ی بازرگانی گناوه در می آید .

تا این که دگر بار برای مبارزه با ام الفساد قرن ،آمریکای جنایت کار ،درتارخ ۱۸/ ۱۲/ ۱۳۶۲ راهی آبهای نیلگون خلیج فارس شد .

ایشان در تاریخ ۴/ ۴/ ۱۳۶۷ با سری پر شور از عشق به الله و در دفاع از حریم قرآن کریم ؛در کسوت فرماندهی گردان امام حسن (ع) واقع در جزیره ی مجنون ،در نبرد جانانه با کفار بعثی به آرزوی دیرینه ی خود که شهادت در راه خداوند بود نایل آمد.🕊️🕊️

 

 

 

وصیت نامه📝

  بسم الله الرحمن الرحیم 

 خدا آن مومنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنین هم دست و پایدارند دوست دارد .قرآن کریم  

 اگر سر انجام ما به مرگ منتهی می شود و این بدنها از بین خواهند رفت پس کشته شدن مرد به شمشیر در راه خدا گرامی تر و برتر است .

 

شهادت ای آغوش پر مهر خدایی ،

تو ای ،ناله های درد مند شیعه، تو را دیدم و تو را می شناسم .تو را درمحراب کوفه دیدم که مظلومیت را نثار قدم علی (ع) کردی .

تو را در قتلگاه دیدم که سراسیمه به یاری اسلام آمده بودی .تو را که در قتلگاه ۷۲ تن کربلای ایران دیدم با بیرق های پاره پاره و سوخته شده به جنگ کفر ،نفاق و الحاد و تحریف رفتی .

تو را بر بالین سر شهید مظلوم بهشتی دیدم که بر مظلومین خون گریستی .

تو را در جبهه های نبرد خیابانها ،کوچه ها و در وجب به وجب خاک میهن اسلامی دیدم .

هرگز  فراموشت نخواهم کرد .

بار خدایا ،این قطره نا چیز خون مرا در راه اسلام از من حقیر بپذیر و اگر جان ما این ارزش را دارد که برای اسلام فدا شود و انقلاب به پیش رود صدها بار به ما جان بده تا مبارزه کنیم و شهید شویم .

بار خدایا ،با ریختن خون ما انقلاب به پیش خواهد رفت .پس ای گلوله ها ،بیایید به سینه های ما

.بار خدایا ،اینک تو را شاهد می گیرم که آگاهانه به مشهد خویش می روم .

 

 

 

اینک چند سخنی با پدر و مادرم

شما ای عزیزان بعد از شهادتم لباس عزا به تن نکنید و درمجلسم عزاداری آنچنانی نکنید که مردم خیال بکنند من مرده ام.

در مجلسم شاد باشید و بگویید او زنده است .چون که شهید قلب تاریخ است .🌍❤

اگر جسم و جانم پیش شما نیست روحم در نظرتان است .

بعد از شهادتم لباس سیاه به تن نکنید .من به معشوقم رسیده ام .عشقم الله است و من بنده او هستم . 🌠

تو ای مادر ،چه بسا شهیدانی بوده اند که مادر نداشته اند که بر بالای سر آنها بگرید و قلب های یخ در سرد خانه ها بر سر آنها آب می شد و به جای مادر بر آنها می گریست .

پدر جان ،خودت می دانی که عزیز ترین چیزهای زندگیم تو هستی و چقدر دوستت دارم .از شما می خواهم بی تابی نکنید هر قطره اشک تو باعث کمرنگ تر شدن خون من می شود و تو خود می دانی که هر کس اسلام را پذیرفت و قبول کرد که شیعه ی علی (ع) است باید سر بریده را در پیش ببیند .

 

برادران عزیز :

از همگی شما می خواهم که به ندای امام امت این سلاله پاک امام حسین (ع) را در هر زمان لبیک بگویید و نگذارید تفنگ من بر زمین بیفتد و نگذارید یاران امام کم شوند .

از تمام برادران و دوستان تقاضا دارم که در نزد خدا برای من طلب عفو و بخشش کنند و خودشان نیز مرا ببخشند .

سفارشی که به آنها دارم این است که نسبت به امام و انقلاب بی تفاوت نباشند .

دست روی دست نگذارید تا اینکه دشمن به سراغ ما بیاید .باید ما بر دشمن حمله کنیم و او را نابود کنیم و امیدوارم که یارانی صادق و مخلص برای امام باشیم .

 

همسرم امید وارم که مرا ببخشی به خاطر اینکه زندگی کوتاه و پر مشقتی با من داشتی . از تو می خواهم که برای رضای خدا و امام با نبودن من بی تابی نکنی و به یاد داشته باش که دیدار نزدیک است حتی نزدیک تر از مژه های چشم .

امیدوارم که خداوند صبری زینب گونه به تو عنایت کند .

 

خدایا ،جند الله را که با سوگند به ثار الله در لشکر روح الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله است حمایت فرما .

خدایا ،خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار  

حسن بیژنی ۳/ ۴/ ۱۳۶۳